1- درصدی از درامد فروشگاه بنیوان (سیدی پرشین سابق) هر هفته به موسسه خیریه محک اهدا میشود. شما هم در این امر خیر سهیم باشید... |
2- در صورت خرید هر 3 محصول، نام شما در قرعهکشی 50 محصول رایگان برای هر نفر قرار خواهد گرفت "ادامه توضیحات" |
3- قرعهکشی یکم هر ماه انجام میشود. برای دیدن برندگان تاریخ یکم شهریور 1403 اینجا کلیک کنید. |
4-
در صورت داشتن هر گونه سوال، پیشنهاد، شکایت و... فقط و فقط به پیج اینستاگرام ما بروید و پس از فالو کردن، از طریق دایرکت پیام خود را بگذارید. پیج اینستاگرام ( CDPERSIAN ) فعلا تنها راه ارتباطی پیج اینستاگرام میباشد. |
مستند 105 دقيقه اي "جنگ/رقص" كه جايزه بهترين كارگرداني را از جشنواره 2007 ساندنس براي" شان فاين" و همسرش" الكساندرا نيكس" به همراه آورد با حمايت مالي "AMREF" آمريكا و آفريقا ( بنياد پزشكي و پژوهش آفريقا و آمريكا ) و همچنين"NGO شاين گلوبال" ساخته شده است .
اين مستند پي گيري مقطعي از زندگي سه كودك آسيب ديده از قبيله ي"آچلي" در جنگهاي داخلي در شمال اوگاندا است كه در اردوگاه جنگ زدگان "پاتانگا" زندگي مي كنند و از قربانيان بي شمار جنگ با شورشيان "گروه مقاومت خداوند" هستند. اين كودكان همراه با كودكان ديگر مدرسه ابتدايي پاتانگا خود را براي رقابت موسيقيايي در "كامپالا" پايتخت اوگاندا اماده مي كنند تا با 12000 دانش آموز ديگر از سراسر كشور به رقابت بپردازند.
مستند "جنگ/رقص" مستندي زيبا و ارزشمند است كه فيلمبرداري آن يكسال طول كشيده است. اگرچه به گفته برخي منتقدان در قسمتهايي كه سه كودك قهرمان داستان روايات خود را در نماي كلوز آپ به دوربين مي گويند، مستند ساختگي و فيلمنامه اي به نظر مي رسد اما روايات اين كودكان توانايي جذب مخاطب و همراهي لحظه به لحظه را دارد. مشقت و رنج اين كودكان و شيوه زندگي شان با بچه هايي ديگر قسمتهاي دنيا و حتي كشور خودشان قابل مقايسه نيست و به قول منتقدي اگر مي خواهيد بدانيد كه مردم ديگر در دنيا چقدر سخت زندگي مي كنند بايد اين فيلم را ببينيد.
موسيقي مفر و راه درمان زخمهاي اين كودكان است در نجواي" دومينيك "مي شنويم كه او موسيقي را راه فراموش كردن آن چه بر او گذشته است مي داند. آن چه بر اين كودك گذشته است مي تواند هر بزرگسالي را نابود و تباه كند چه برسد به كودكي كه در چهارده سالگي بار سنگين قتل سه كشاورز بي گناه را با بيل تنها براي ادامه بقاي خودش بر دوش دارد. خوني كه معتقد است هرگز شسته نخواهد شد و جنايتي كه خدا از آن راضي نيست حتي با اين كه مردم ده اين سرباز كودك را دوباره در اجتماعشان پذيرفته اند.
زيلوفون فقيرانه و حقير دومينيك به مهارت نواخته مي شود و او مانند بقيه كودكان مي خواهد كه بهترين باشد.
شخصيت ديگر"رز"، نوجوان يتيمي است كه مرگ پدر و مادر و عزيزانش را در حالي كه از ترس در بوته ها مخفي شده بوده، نظاره گر بوده است .
او شاهد اين بوده كه مادرش حاضر شده تا بميرد اما محل اختفاي فرزندش را لو ندهد. زندگي او مثل همه نوجوانان سراسر عالم پر از بحرانهاي بلوغ و كسب هويت است اما اين فاجعه او را زودرنج تر از ديگران كرده است و در آستانه فروپاشي روحي است. در نمايي كه او در پشت كلبه خاله اش ايستاده و مونولوگ او از داستان و احساساتش مي گويد به شدت با او همراه مي شويم. او در گروه كرآواز مي خواند و خواندن و زمزمه هايش تنها مرهم روح آزارديده و خسته اوست و به قول خودش به او شجاعت مي بخشد.
"نانسي" نوجوان پدر از دست داده ديگري است كه فيلم به همراه رز و دومينيك داستان او را در خلال آماده شدن و شركت در رقابت موسيقي به تصوير مي كشد، نانسي در كودكي سرپرست خواهر و برادراني است كه در غياب مادر كه براي تامين معاش خانواده كار مي كند، به او وابسته اند. اشك ريختن خواهر به هنگام غذاخوردن و يا زاري و مويهي نانسي بر سر مزار پدر به شدت تاثير گذار و از نقاط قوت فيلم محسوب مي شوند.
وجود فيلمنامه دقيق و ديالوگ هاي تنظيم شده اگر چه مي توانند ضربه اي به يك فيلم مستند باشند اما در اين فيلم تاثيري در پيام واقعي فيلم نداشته اند. مثلا در صحنه اي كه از شورشي دستگير شده دربارهي برادر مفقود شده دومينيك سوال مي شود متوجه اين سوالات و پاسخ هاي مشخص و فيلمنامه اي مي شويم اما وجود اين سكانس بر تلخي فيلم ، قرباني بودن هر دو طرف مخاصم و مخصوصا بر برادركشي تلقي كردن اين جنگ تاكيد مي كند و در ساخت فيلم ضروري به نظر مي رسد.
قطعات موسيقي فيلم اورجينال و از نقاط برجسته فيلم محسوب مي شوند. نمايش گروههاي موسيقي و آثار آن ها كه در خلال رقابت موسيقيايي شنيده مي شوند سرگرم كننده و پر از نشاط و زندگي هستند و با داستان غمگين و دردناك زندگي اين كودكان به شدت در تضادند و باعث برجسته تر شدن پيام فيلم مي شوند. معلمان موسيقي اين بچه ها از آن ها مي خواهند كه در برابر بينندگان هميشه لبخند بزنند تا تاثير هنرشان بيشتر شود و اعتماد به نفشان را نشان دهند. اگرچه نتيجه رقابتهاي مسابقه سراسري موسيقي احتمالا تحت تاثير اين مستند بوده است اما جوايزي كه اين بچه ها مي گيرند از جمله جايزه بهترين رقص محلي و قبيله اي بي شك نقش ارزنده اي در درمان و بقاي اين كودكان و اطرافيانشان دارد. از طرف ديگر ، رقص سنتي جنگ اين كودكان با لباسهاي بدوي و سنتي شان (نماد جنگ) در مقابل و تضاد با اثرات جنگ ويرانگر قرار مي گيرد و صلح و آرامش را برايشان به ارمغان مي آورد.
فيلم "بعد" ساخته " دني گيربران" هم كه چند سال پيش جايزه اي بزرگ از فستيوال كن را از آن خويش كرد درباره موضوع بازگشت به بقا و استقامت و زندگي بعد از نسلكشي هاي مخوف دوقبيله در رواندا است و به نظر مي رسد كه توجه به اين سوژه همچنان ادامه دارد.
نكته جالب اين فيلم ، در اقليت بودن اين جامعه جنگ زده حتي در كشور خودشان است اين كه يكي از كودكان در مصاحبه اش مي گويد كه كودكان جنگ نديده آن ها را مسخره مي كنند و قاتل و تروريست مي دانند و لازم است تا آن ها خود را در رقابت به خوبي نشان دهند و از هنرشان به عنوان معرفشان سود جويند.
فيلم "جنگ/رقص" در جاهايي كه مصاحبه ها در خلال رقابت ها و بازديد بچه ها از كامپالا هست به سبب اين كه به مستندي خود جوش تبديل مي شود، بسيار جذاب تر و واقعي تر به نظر مي رسد كه مي تواند پيامي روشن براي همه مستندسازان در بر داشته باشد .
همچنين صدابرداري عالي و فوق العاده ، تيتراژ خوب و صحنه هابي برجسته از جمله صحنه بازگشت بچه ها با كاميون و استقبال قبيله آچلي از ارزشهاي غير قابل انكار اين اين فيلم هستند.